غائب کیست؟ما دو نوع غیبت داریم: 1:غیبت نفسی 2:غیبت نسبی
غیبت نفسی یعنی حقیقتی که چنان پوشیده است که نمی توان بهآن دسترسی پیدا کرد مثلا ذات مقدس خداوند که حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از آن نیز خبر ندارد.
غیبت نسبی غیبتی است که نسبت به همه ی دنیا اشراف دارد و میتوان گفت غیبت امام زمان غیبت نسبی است که به همه ی دنیا اشراف دارد ما (شیعیان )به موجودیت مهدی قائل هستیم ولی اهل (سنت) بر این باور است که مهدی خواهد آمد ولی او اکنون متولد نشده است بنابراین آنها موجودیت او را قبول ندارند
.ما هستیم که او را نمی بینیم و نمی شناسیم بلکه امام زمان ما را می بیند و از تمام اعمال ما با خبر است همانطور که روح به بدن اشرافی دارد پس امام زمان به دنیا اشرافی دارد. ما او را غائب می دانیم در حالیکه ما غائب هستیم و او را نمی بینیم اگر برای ما روشن شد که غائب هستیم نه امام می توانیم راه را برای رسیدن به او باز کنیم که به این انتظار می گوئیم
انتظار فاصله ی بین ما را می شکند انتظار نه فقط توفیق بلکه وظیفه است پس انتظار وظیفه ی ماست
.آیا ما برای امام هستیم یا امام برای ما؟ ما باید نیاز را به طرف امام ببریم امامی که واسطه ی بین ما و خداست
.شفا کردن . رفع کردن مشکلات و..... ریخت وپاش سفره ی اهل بیت است و آن چیزی که ویژه است و برای پیروان خاص خود قرار داده است معرفت می باشد.هر کس امام زمان خود را نشناسد وبمیرد به مرگ جاهلیت مرده است واگر کسی امام زمان خود را بشناسد حیات او حیات عقلانی و مرگش مرگ عقلانی است. ما برای او هستیم نه او برای ما. ما در محور او تلاش نه او در محور ما و پایان انتظار معرفت است ما اگر امام خود را بشناسیم برای ما نباید
مهم باشدکه امام کی ظهور می کند وظیفه ی ما در حوزه ی انتظار معرفت است. انتظار با معرفت رابطه ی مستقیم دارد ما معتقدیم امام عصر می آید و توحید را در جهان گسترده می کند و انقلاب او انقلاب جهانی است.پس همانطور که انقلاب جهانی است باید انتظار هم جهانی باشد و فقط محوریت خود انسان جمع نشود.انتظار یک جریان عقلی وپویا است.بعضی از انسانها دچار سراب هستند یعنی فکر می کنند که منتظر هستند در حالیکه منتظر واقعی کسی است که آرام و قرار نداشته باشد شیعه ی واقعی باید پویا باشد و حرکت کند.انتظار مسئولیت آور است انتظار بی مسئولیت انتظار بی خودی است. انتظار باید موثر باشد انتظاری که در دیگری اثر نداشته باشد انتظار نیست انتظاری که در همه ی ابعاد با برنامه ی امام زمان مطلوب باشد انتظار واقعی است انتظار حقیقی تلاش آفرین است و خسته نمی شود معنی انتظار این نیست که ما انسانهای خوبی باشیم و بود و نبود ما هیچ تأثیری نداشته باشد.انتظار رشد آور است امام زمان با ظهورش سیره ی نبوی را زنده می کند.
بهترین منبع شناخت وظیفه ی منتظر قران توصیه ی خداوند است و از دیگر منابع ادعیه هاست این منابع به ما آموزش می دهند و وظایف ما را تعیین می کنند.
ما دو نوع وظیفه داریم: 1:وظیفه ی نیایشی(خواندن دعای عهد و دیگر دعاها) 2:وظیفه ی عملی(حرکت.عدم رکود و پیشرفت داشتن)
بیاییم با حرکت در راه او زمینه ی ظهور را فراهم کنیم و از یاران واقعی آن حضرت باشیم.
یا مهدی
در بحث مدعیان. دشمنان به خصوص یهودی ها برنامه ریزی های مختلفی می کنند و به دنبال این هستند که در ایران مدعیان دروغین بتراشند. آنها می کوشند از افراد نفوذ پذیر موجود در ایران سوئ استفاده کنند و انگیزه ی افراد را به حرکت در آوردند به همین دلیل به تشویق آنها می پردازند و در چند سال اخیر تعداد مدعیانی که آنها در ایران به حرکت در آورده اند بسیار زیاد شده است.
شخصی در جنوب ادعا می کند که با امام زمان ارتباط دارد و در مجالس خود با مریدانش احکام غیر شرعی صادر می کند و مریدانش را مجبور می کند تا در همان جا این کار را انجام دهند تا برای این رفتار را به یک رفتار طبیعی تبدیل شود و در انجام آن تعلل نکنند.
اما اتفاق بعدی بین وبلاگ نویسان بوده است که فردی در اعتکاف خود را سوشیانس معرفی می کند و می گوید: بعد از ماه رمضان ظهور خواهد کرد. نمونه ی بعدی فردی مکانیک است که ادعا می کند بعد از 11 سال به مقام مهدی صغیر رسیده است و مهدی کبیر ظهور نخواهد کرد و دستورات دینی خود را از ائمه گرفته است و ادعا می کند که با 3 نفر از ائمه ارتباط مستقیم دارد و می گوید: 1ماه است که در این زمینه فعال شده ام و دستوراتی که ائمه به من می گویند اجرا می کنم و خود را جزئ 30ام قرآن می داند.
ادعاهای افراد از 5-70 ساله می باشد بسیاری از افراد که این ادعاها را می کنند خود مشکل روحی و روانی دارند. فرقه های مختلفی هستند که ذهنیت آنها را خراب می کنند و اعتقادات دینی آنها مثل نماز خواندن و روزه گرفتن را ضعیف و به اعتقادات دروغین تبدیل می کند که بدون شک این فرقه متعلق به صهیونیست می باشد.
افرادی که ادعای امام زمان بودن و یا ادعاهای دیگر می کنند شاید سواد کمی داشته باشند اما مریدان آنها انسانهای باسوادی هستند.
در بحث مدعیان. دشمنان به خصوص یهودی ها برنامه ریزی های مختلفی می کنند و به دنبال این هستند که در ایران مدعیان دروغین بتراشند. آنها می کوشند از افراد نفوذ پذیر موجود در ایران سوئ استفاده کنند و انگیزه ی افراد را به حرکت در آوردند به همین دلیل به تشویق آنها می پردازند و در چند سال اخیر تعداد مدعیانی که آنها در ایران به حرکت در آورده اند بسیار زیاد شده است.
شخصی در جنوب ادعا می کند که با امام زمان ارتباط دارد و در مجالس خود با مریدانش احکام غیر شرعی صادر می کند و مریدانش را مجبور می کند تا در همان جا این کار را انجام دهند تا برای این رفتار را به یک رفتار طبیعی تبدیل شود و در انجام آن تعلل نکنند.
اما اتفاق بعدی بین وبلاگ نویسان بوده است که فردی در اعتکاف خود را سوشیانس معرفی می کند و می گوید: بعد از ماه رمضان ظهور خواهد کرد. نمونه ی بعدی فردی مکانیک است که ادعا می کند بعد از 11 سال به مقام مهدی صغیر رسیده است و مهدی کبیر ظهور نخواهد کرد و دستورات دینی خود را از ائمه گرفته است و ادعا می کند که با 3 نفر از ائمه ارتباط مستقیم دارد و می گوید: 1ماه است که در این زمینه فعال شده ام و دستوراتی که ائمه به من می گویند اجرا می کنم و خود را جزئ 30ام قرآن می داند.
ادعاهای افراد از 5-70 ساله می باشد بسیاری از افراد که این ادعاها را می کنند خود مشکل روحی و روانی دارند. فرقه های مختلفی هستند که ذهنیت آنها را خراب می کنند و اعتقادات دینی آنها مثل نماز خواندن و روزه گرفتن را ضعیف و به اعتقادات دروغین تبدیل می کند که بدون شک این فرقه متعلق به صهیونیست می باشد.
افرادی که ادعای امام زمان بودن و یا ادعاهای دیگر می کنند شاید سواد کمی داشته باشند اما مریدان آنها انسانهای باسوادی هستند.
پس من نزد نرجس شدم و وى را بدان خبر دادم و از حالش پرسیدم. گفت: یا مولاتى! من اثر حمل در خود نمىبینم. حکیمه گفت: همه شب نزد نرجس مىبودم و گوش مىدادم و منتظر تا نزدیک طلوع فجر. پس به خاطرم گذشت که صبح نزدیک شد و هیچ اثر ظاهر نیست. فى الحال ابومحمّد عسکرى آواز داد که یا عمّه! شک مکن که ولادت نزدیک شد. من خجل شدم.
ناگاه نرجس از میان خانه برجست ترسان و لرزان. من وى را در بغل گرفتم. ابومحمّدعلیه السّلام آواز داد که یا عمّه! (اِنّا اَنْزَلْناهُ) برخوان. من، (اِنّا اَنْزَلْناهُ)، خواندن گرفتم. کودک نیز در شکم مىخواند چنان که من مىخواندم. ناگاه کودک بر من سلام کرد. من بترسیدم و متعجّب گشتم. ابومحمّدعلیه السّلام آواز داد که اى عمّه! تعجّب مکن از امر حق تعالى که خداى تعالى ما را در کودکى به سخن آورد و در حال بزرگى ما را حجّت گرداند. در این بودیم که نرجس را از نظر من غایب کردند و وى را نمىدیدم چنان که گفتى میان من و میان وى حجابى کردند. پس من نزد ابىمحمّدعلیه السّلام دویدم و فریاد برداشتم از این حالت.
فرمود: اى عمّه! مترس و بازگرد که حجاب زایل شود و تو او را فىالحال ببینى. پس به جاى خود شدم. نرجس را دیدم که اثر نور عظیم بر وى ظاهر شده و کودک را دیدم به سجود افتاده، زانوها به زمین و انگشت سبّابه برداشته، مىگفت:
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللَّهُ وَاَنَّ جَدّى مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَاَنَّ اَبى عَلِیّاً وَلِىُّ اللَّهِ.
آن گاه یک یک امام را یاد مىکرد تا به خود رسید، گفت: خدایا! وعدهاى که مرا کردهاى روا کن و کار مرا تمام کن و قدم مرا ثابت دار و زمین را پر قسط و عدل گردان!
پس ابومحمّد عسکرىعلیه السّلام آواز داد که یا عمّه! او را نزد من آر! من او را برداشتم و نزد وى بردم. بر پدر خود سلام کرد. ابومحمّدعلیه السّلام وى را از من فرا گرفت و مرغان سبز دیدم که بر سر وى پرواز مىکردند. من از آن پرسیدم. ابومحمّد گفت: فرشتگاناند و اشارت به یکى از ایشان کرد که بزرگتر بود و گفت: این جبرئیل است. پس ابومحمّد، خلف را به جبرئیل سفارش فرمود. آن گاه زبان در دهن مبارک خلف کرد و خلف، زبان مبارک پدر بزرگوار خود بسیار مکید. آنگه پدر، پسر را گفت:
اُنْطُقْ بِاِذْنِ اللَّهِ تَعالى
سخن گو به فرمان خداى تعالى.
گفت:
(اَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمیعِ الْعَلیمِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ! بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَنُ’مَکِّنَ لَ’هُمْ فِى الْأَرْضِ وَنُرِىَ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ماکانُوا یَحْذَرُونَ).
بارى و این چنین بود که حضرت بقیّة اللَّه الأعظم - آن میراث دار سلسله ى انبیا و مشعل هدایت و عصاره ى نبوّت و خلاصه ى امامت - پاى بر این کره ى خاکى نهاد.